بدبختی اونجاس ک نمیفهمه چقدر دوسش دارم......

ساخت وبلاگ
انقده دلم گرفته نمیدونم چیکار کنم همرم ک روندم از خودم...هیچکس بم نزدیک نمیشه...دلم میلرزه یعنی اینقد بی ارزشم ک حتی ارزش ی پیامم ندارم....دیوونه شدم خودمم نمیفهمم چیکار میکنم این روزا.....یعنی دلم براش خیلی تنگ شده خودمم از بیمارستان خجالت میکشم دیگه نمیخا دیگه بزار بریزم تو خودم...عع راستی ممده اگه شانسی یبار دیدی اینجارو بت بگم دارم رانندگی ید میگیرم دیگ پیاده نمیام...........بیخیال...حالم بد گرفتس....باید تحمل کنم دیوونه شدمم....نمیشه م پیام داد انگار تو قرنطینم....شنبه ک بش پیام دادم گفتم دلم گرفته گف بهونه جور نکن حرف بزنی....بی خبر از همه چی....همون شب مامانم گف بابا نیس اینجا بریم سرم بزنیم یجوری اروم کن خودتو...وقتی ممد اینجوری گف با دایی رفتم ک انگا خوند همه چیو از چشام قیافم....از اون روز دیه پیام ندادم...فقط پروهاش بدبختی اونجاس ک نمیفهمه چقدر دوسش دارم.........ادامه مطلب
ما را در سایت بدبختی اونجاس ک نمیفهمه چقدر دوسش دارم...... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asheganedotatever بازدید : 107 تاريخ : جمعه 6 بهمن 1396 ساعت: 19:18

سلامم...یاسمن هستم متولد 10 شهریور 81....راستش الان 15 سال گذشته و من نمیدونم ک خدا هنوزم دوسم داره یا نه/البته خب ی روزایی واقعا دوسم داشته هااااا اونم بدجور.....مامانم ک میگفت خدا همه رو از اون بالا میبینه بچه ک بودم فک میکردم خدا ی تلیویزیون 1000000اینچی داره ک همه رو میبینه ولی لامصب این روزا و این سالا کانالو عوض نمیکنه و من شدم شبکه چهار خداخخخخ.......خب خیلیا مطالب وبمو خوندن و فهمیدن ماجرا از چ قراره ولی خب بزارین ب کسایی ک وبو کامل نخوندن بگم.....اما قبلش ی عذرخواهی میکنم از همه کسایی ک شاید ناراحتشون کرده باشم....ی تشکرم از کسایی ک کنارم بودن مرسی اجی جینگولا ایشالله ب عشخت برسی نفس جانم.....خب اهمم اهمم....خب محمد بیدار بود کل شبو منم ک ب کمک سرم و قرص و اینام خوابم نبرد...یلدای سوم..دیگه نمیتونیم بچتیم 15 اذر.....هعیی اینقدر دلم براش تنگ شده ها...وبو ک ساختم اینقدر ذوق داشتم ک اسمشو چی بزارم اخرشم موافقت کردیم چون دوتامون توریم بزاریم این....تور تو زبون ما یعنی گیج....دعا میکنم عاشق هر پسری بشین جز فارسونی خخخ..اخه ادم معتاد صداش میشه عاشق اییی رووو هایی ک برابری میکنه با ده هزارتا قربونت بشم شهریااا....نمیدونم چقدر باید منتطر بمونم تا تموم شه این دوری و دوباره راه اندازی کنم وبو..اصن ممکنه بعدا منو نشناسه ولی بی معرفت نیس عشقم شایدم اصن تو اینده یکی دیگه رو بخاد.راستش بدبختی اونجاس ک نمیفهمه چقدر دوسش دارم.........ادامه مطلب
ما را در سایت بدبختی اونجاس ک نمیفهمه چقدر دوسش دارم...... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asheganedotatever بازدید : 128 تاريخ : جمعه 6 بهمن 1396 ساعت: 19:18

روزهای سخت..5
هیچی ......ی چیزی شبیه مرگ اتفاق افتاد امرو......نباشی میمیرم محمد....خدایااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

جمعه سوم آذر ۱۳۹۶ 19:13 yasaman

بدبختی اونجاس ک نمیفهمه چقدر دوسش دارم.........
ما را در سایت بدبختی اونجاس ک نمیفهمه چقدر دوسش دارم...... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asheganedotatever بازدید : 124 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 22:03

شاید شب اخر... راستش امشب شب عجیبیه...نمیدونم شایدم بد باشه شاید خوب....ععع این اهنگه بغلم کن محمد یادته گفدی گوشش میدم یادت میافتم..بغلم کن کمن از همه خستم..خو بزار بخونه...مامانم یکم متوجه حال این روزام شده میخواست بام حرف بزنه یجوری جمع کردم خودمو....اخرشم ک داشت میرف گفتم بیخی شده اما برگشت گف اگه چیزیت نبود تو خواب حرف نمیزدی و رفت..تعجب کردم...خخخ فک کن لو بدم خودموو...امرو اگه بدونی چ کردم رفتم تماااااااام پیامامونو خوندم از اول اول.....تمام عکساتو دیدم..وایی اون عکسی ک لیمو دهنت بود خخخخ قربونت برم....یادته روز کوروشو تبریک گفتی منم هفته عصای سفیدو ...خندیدی گفتی کورمم کردی...گفتم کوری ک نمیبینی چقدر میخامت........عععع اون روزو میبینم بگردی دنبالم...این اهنگ..یادته گوشش میدادی منم میگفتم جون یاسی ناراحت نباش...یادته اون شب ک تو خیابون تنها بودی هی میگفدی دو درصد..منم هی میگفتم خوب باش جاشو پر میکنم...یادته بم گفتی ی خبر خوب شدی کل زندگیمم...یادته ب پری گفدی اولا ولش نمیکنم دوما ولش نمیکنم.....یادته زنگ زدم وانمود کردی دوستتم چقدر قربون صدقت رفتم...یادته داشتم میرفتم اراک زنگ زدم گریه کردم....یادتههههه عکسای مسابقات ..خخخ قرار بود بعد ادیت برسن دستت مستقیم  افتادن دستت....یادته چقدر بهمنو مسخره کردیم....جومه نارنجی خخخخ....یادته محمد جون یاسی نکن خخخ....یادته خجالت اول و پرر بدبختی اونجاس ک نمیفهمه چقدر دوسش دارم.........ادامه مطلب
ما را در سایت بدبختی اونجاس ک نمیفهمه چقدر دوسش دارم...... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asheganedotatever بازدید : 139 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 22:03

روزهای سخت...6و7 راستش ب بدترین شکل داره میگذره.....دیروززز ک عالی بود خدایی.....یعنی اونقدر از خونه پری بی حوصله اومدم ک نزدیک بود تو کوچه دو نفررو بزنم....پری میگف من گریه...پری میگف من گریه....اروم اروم خودمو اماده رفتن کردم ولی نمیتونم...یعنیا تا حدی ک ب پری گفدم وصیت نامم امادس خخخ پریم گف گه نخور...خب راستش محمد فقط گف ی مدت دور باشیم از هم اما حالا اونقد دور شدیم ک ن من میبینم حالشو ن اون.....دیشب داشتم کنار میومدم یکم پیام داد...جواب دادم....مونده بود  رو دلم ی سوال...پرسیدم هنوزم پا حرفت هستی ک گفتی تا تهشم.....گف شب بخیر...من تمام شب فک میکردم ک ی اره یا نه چقدر طول میکشید....ساعت 3 و4 صبح ک ب فلاکت گذش تا بعد از سه روز ساعت 5 خوابیدم...از ذوق دیدنش با پری دیگ پیاده میرم بش نگفتم بلکه سوپرایز شه...امرو یخ زدمم خخخخ..ولی فکر دیدنش گرمم کرد....رسیدم حاضرمممم قسم بخورم ک فقد کتفشو دیدم خخخ یعنیا ابرومو برد پری گف تو سرما اومدی ی نگا نمیکنی..قربونش بشم...حالممممممممممممممممممم بده محمدددددددددد بفهمممممممم +اهنگ جدیدمو  دارینقشنگه ن ؟ یکشنبه پنجم آذر ۱۳۹۶ ♦ 15:43 ♦ yasaman ♦ بدبختی اونجاس ک نمیفهمه چقدر دوسش دارم.........ادامه مطلب
ما را در سایت بدبختی اونجاس ک نمیفهمه چقدر دوسش دارم...... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asheganedotatever بازدید : 101 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 22:03

روزای سخت...8 امروز میخاست روز اخر باشه...ولی نشد...خب راستش امروز ساعت 12 از خواب بیدار شدمم.....خدایی شب بدی بود برام....دلمم خیلی گرفته بود....دیشب کلی نامه ها خودمو خوندم و گریه کردم......زد ب سرم امرو برم استخر....تموم وسایلم جمع کردم و اومدن مدیا مامان بابا رو راضی کرد ک برم....خندم گرفته بود اتاقمو تمیز کردم همه چی رو مرتب...دفتر عاشقونه هامونم گذاشتم رو میز....در اتاقو بستم و اومدم بیرون با مامی باید میرفتیم...تو ماشین داشتم کلنجار میرفتم با مامانم ک زیاد فشار نیار ب  خودت و اینا....منم گفتم باشه ولی حلال کن..اومد فحش بده ک یهوووو دیدمش...جلوی ماشین نشسته بود...صدم ثانیه چشام تو چشاش.....ی لحظه بد شد حالم...ناراحت بود انگاری....رفتیم تو استخر...یکم اولاش تو فکر بودم ولی بعدش فقط قیافش جلو چشمم بود.....نفسس نفسس میزدم ...دوبار رفتم و برگشتم بارسوم ک رفتم موندم وسط اب...بیخیال همه چی....قیافش جلو چشم بود...کارای امروزم...هوففف...رفت و برگشت عرض کبود شده بودم نجات غریقه از اب کشیدم بیرون..با خنده گف میخای خودکشی کنی اینجا جاش نی....خندم گرف....بعدم دراز کشیدم رو ابو شروع کردم اهنگ خوندن....نمیشد کاری کرد.....ی لحظه شبیه فیلما شد زندگیم.....دلم براااااااااااااااتتتتتت تنگ شدهههههههه لعنتیییییییییییی دوشنبه ششم آذر ۱۳۹۶ ♦ 18:20 ♦ yasaman ♦ بدبختی اونجاس ک نمیفهمه چقدر دوسش دارم.........ادامه مطلب
ما را در سایت بدبختی اونجاس ک نمیفهمه چقدر دوسش دارم...... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asheganedotatever بازدید : 119 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 22:03

روزای سخت.....9 امروز صبح دیدمش.....داشتم قران میخوندم ک اشکم نیاد پایین فقط جلوش...نگام کرد منم نگاش کردما خندید منم خندم گرف وقتی رفت یهو بی اختیار زدم زیر گریه...اشکام پاک کردم و رفتیم مدرسه.....خوب بود خدایی پری گیتار میزد....ی لحظه سر فیزیک بغض کردم...چراشو نمیدونم خدایی فقط اجازه گرفتم رفتم بیرون....با پری زنگ اخر کلی حرف زدیم....تو راه کلی فک کردم بش.....ب خنده صبح ک خداکنه فردا تکرار شه.......هعییی.....بعدازظهری داشتم حرف میزدم با پری اینقدر با قرص اروم کرده بودم خودمو یهو رفتم...حالا ک بیدارشدم تنهای تنهام تو خونه...حالا شروعش امشبهههه گریه هاممممم......رفتم میلشو چک کردم پیامامو حذف کرده بود پیام بعدازظهریم خونده بود دریغ از جواب....خدایاااااااا خودت .....دلمممم برا حرف زدنامون تنگ شده +ماهگردمونم مبارک....شد چهارماه سه شنبه هفتم آذر ۱۳۹۶ ♦ 19:19 ♦ yasaman ♦ بدبختی اونجاس ک نمیفهمه چقدر دوسش دارم.........ادامه مطلب
ما را در سایت بدبختی اونجاس ک نمیفهمه چقدر دوسش دارم...... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asheganedotatever بازدید : 108 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 22:03

روزای سخت...10 امروز صبح دیدمش....قربونش بشمممممم همه کسممم...خیلی نگاش کردمم....خیلی سخته وانمود کنی حالت خوبه مث امروز من......یعنی خنده هام سالنو پر کرده بود اومدم خونه با قرص گریه هام اروم شد و دراز ب دراز تا الان خواب تشریف داشتم....حالم یکم نامیزونه....قلبمم یجوری میزنه....امشب ک فک نکنم دیه خوابم ببره...هییی خدا.....حواست هس ب این روزا...اهنگا رو یکی یکی حفظم.......امروز ی اهنگ دان کردم اینقدر گوشش کردم الان از خوانده بهتر میخونمش.......مراقبش باش فقط دستاشو ک میگیری منم یادت نره پیام بده...بگو تموم کنیم این دوری رو چهارشنبه هشتم آذر ۱۳۹۶ ♦ 22:6 ♦ yasaman ♦ بدبختی اونجاس ک نمیفهمه چقدر دوسش دارم.........ادامه مطلب
ما را در سایت بدبختی اونجاس ک نمیفهمه چقدر دوسش دارم...... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asheganedotatever بازدید : 116 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 22:03

امشب از همیناس.... ﻭَﻗﺘﺎﻳـے ﻫَﺴﺖ …√ ﻧﻪ " ﮔﺮِﻳـــــﻪ ﻛَﺮﺩﻥ " ﺁﺭﻭﻣﺖ ﻣﻴــــ ﻜﻨﻪ …ツ√ ﻧﻪ " ﻧـــــــــفـﺲ ﻋﻤﻴﻖ " 〇√ ﻧﻪ " ﻳﻪ ﻟﻴـــــﻮﺍﻥ ﺁﺏ ﺳَــــــــﺮﺩ …" ∝√ ﻧﻪ " ﺩٰاﺩ ﺯﺩَﻥ " …√ﻳﻪ ﻭﻗﺘﺎﻳــــــــے ﻫﺴـــــﺖ ﻛﻪ√ﻓﻘﻂ…↯↯↯~√نــــیازم تویی ممدم ↯↯↯√یکى بهت بگه من هنوز هستم چه مرگته پنجشنبه نهم آذر ۱۳۹۶ ♦ 0:6 ♦ yasaman ♦ بدبختی اونجاس ک نمیفهمه چقدر دوسش دارم.........ادامه مطلب
ما را در سایت بدبختی اونجاس ک نمیفهمه چقدر دوسش دارم...... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asheganedotatever بازدید : 120 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 22:03

امروز روز خوبی نبود...قرصا برام مث ابنبات شدن......یهو میزنه ب سرم دوتا پرا ی استامین.. محمد ک اصن پیام نمیده...هعی خدا تو بگوووو چجورییییی دووم بیارممممم...هاااااااا........من ک قسمت دادم...من ک گفتم نمیتونم...امرو با پری رفتیم بیرون من ک اصن جا ب جای خیابون خاطره داشتم...هوففف خداااا کی قراره تموم شه ......یجوری تمومش کن ناموسا......دلم خیلی بد بد گرفته امشب.............من خیلی میخامش خدادلم براش تنگ شده برا صداش.....برا خودش...برا خنده هاش...دعواهاامون....قلب دردای من و اروم کردناش.....اییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا پیام بده لعنتیییییی بدبختی اونجاس ک نمیفهمه چقدر دوسش دارم.........ادامه مطلب
ما را در سایت بدبختی اونجاس ک نمیفهمه چقدر دوسش دارم...... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asheganedotatever بازدید : 129 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 22:03